صحنه ای مضحک و مضحک نیز به داخل آن پرتاب شد. کتری، نیمه پر از آب داغ، افسر دیگری، که با ما آمده بود ، از عقب، مدام فریاد می زد: «خدایا بیامرز! تو قاطر و مانع من را ترک نخواهی کرد. ارزش آنها چهارصد دلار دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم.” در واقع، پیاده شدن غیرممکن به نظر می رسید؛ اما گروهان، ستونی از بخش ها و سرنیزه های ثابت تشکیل دادند، کاملاً مصمم بودند که قاطر پیر را که با صدای تق تق نادری حرکت می کرد، بپوشانند، و ما به دنبال او، در یک زمان دو چندان سریع. در جناح ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم آنها، یک رودخانه پرشیب، به موازات جاده می دوید.
اما ما به زودی یک فوند را پیدا کردیم، که قصد داشتیم گذرگاه را به چالش بکشیم۱۷۲ روی زمینی مرتفع، دویست یاردی دورتر از ما، با دو قطعه توپ اسب در سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمشان، زمانی که تقریباً به تعداد مساوی سواره نظام سنگین فرانسوی، لباسهای زیبا، با کلاههای خز بزرگ، به سرعت به سمت آنها حرکت دعا شدن کردند، تفنگهای ما در حین پیشرویشان به سمت آنها شلیک کردند. هنگامی که آنها به صد متری اسکادران ما رسیدند، برای وزش باد جمع شدند و اژدهایان ما ساکن ماندند.
یک افسر فرانسوی، سرآشپز اسکادرون، پیشروی کرد و از مردم ما دعوت کرد تا برای چند لحظه فریب بخورند، در حالی که اسکادران او کمی زمان تنفس را به دست آوردند. و با یک دست هجوم آورد و افرادش را دنبال کرد و اژدهای سبک ما را سرنگون کرد. خوشبختانه اسلحه ها شل شده بودند و توپخانه اسب با روحیه ای عالی دور آنها می جنگید، دشمن سعی می کرد آثار را قطع کند، در حالی که رانندگان بیچاره سر خود را پایین نگه داشتند و با تمام قدرت خارهای خود را به پهلوی اسب ها چسبانده بودند و از فورد زیر پوشش دعای شنوی پیکت ما عبور کردند. ارل ولینگتون در۱۷۳ ضخیم از آن، و تنها به سختی فرار کرد. او همچنین با شمشیر ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمش، با سرعت تمام و با لبخند از روی فورد عبور کرد.
من ربوبیت او را در اولین باری که اتهام انجام شد ندیدم، اما او به سختی توانست فرار کند. و وقتی از کنار ما رد شد، هیچ یک از عصایش را نزدیک خود نداشت و کاملاً تنها بود و درهای در عقبش داشت. چند نفر از هر یک از طرفین همچنان به درگیری ادامه میدادند، و این بخش از مبارزه در بیست متری ما اتفاق افتاد. یکی از اژدهای ما با زخمی وحشتناک به آب آمد. فک او کاملاً از قسمت بالایی صورتش جدا شده بود و به سینه اش آویزان شده بود. بیچاره در آن وضعیت اسفبار تلاش کرد تا آب بنوشد. گلوله دور اکنون در جهات مختلف پرواز کرد. یکی در کلبه ای پشت سر ما چرخید و چوپان با وحشت شدید بیرون دوید. بخش نور اکنون عقب نشینی خود را از مجاورت کسترژون آغاز کرد. فرانسوی ها حرف با نیروهای کمکی از رودخانه دورو عبور کرده بودند و راهپیمایی شگفت انگیزی انجام داده بودند تا ما را به جناحین ببرند. ما فقط یک راه کوتاه به عقب برگشته بودیم.
که دیدیم قسمت اعظم ارتش فرانسه، که بر روی خط الراس تپههایی در سمت چپ ما به جلو رانده بودند. اولین حمله کاذب در روشنایی روز در سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم و جلوی ما انجام شد، صرفاً برای اینکه تمام نیروی ما را به آن نقطه بکشاند، در حالی که دوک راگوزا این حرکت را اجرا می کرد. لشکر چهارم به صورت دسته جمعی بازنشسته می شد و در محدوده آتش دشمن قرار داشت۱۷۴ موقعیت بحرانی در دره، در حالی که توپ فرانسوی بر روی تاج تپه های بالا می غلتید و شلیک آنها را با تأثیر بر جناح ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم آنها ریخت. تقسیم ما به صورت مایل به سمت عقب، در ستونی به فاصله ربع، با طلسم فرزند سرنیزه های ثابت، آماده شکل گیری مربع بود.۳۵ که توسط اجساد بزرگ سواره نظام ما احاطه شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. اجتناب از یک اقدام غیرممکن به نظر می رسید.
نیروهای پیاده دشمن تقریباً در حال فرار بودند و ما تا آنجا که می توانستیم از آنها دور می شدیم. در حالی که شلیک گلوله از یک طرف بر فراز ما پرواز می کرد، یک لشکر فرانسوی دویدند تا با ما درگیر شوند و ما را تا زمانی که دیگران بالا آمدند بازداشت کردند و ما را مجبور کردند که جاده را رها کنیم و یک قطعه گندم را زیر پا بگذاریم. سواره نظام سنگین آلمانی به دور ما نزدیک شد. کشور باز بود و یک ورقه بزرگ ذرت مایل ها ما را در برگرفت. مردان به دلیل سرعت حرکات و گرمای روز بسیار مضطرب شدند. ما دوباره قادر به بازیابی جاده (به دلیل برتری عددی سواره نظام) بودیم که یک منحنی به سمت پایین فرود ملایم ایجاد کرد. و مردان در فاصله ای کوتاه، یک جریان پر پیچ و خم کثیف، به نام گوارنا، در شنوی نزدیکی کدعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمریو را توصیف کردند.
صدای وزوز در صفوف به راه افتاد که آب نزدیک دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، و سربازان با چشمان خیره و دهان باز به جلو رانده شدند. و زمانی که در پنجاه یارد از۱۷۵ جریان، یک عجله عمومی ایجاد شد. هرگز در طول خدمتم نیروها را اینقدر تشنه ندیدم. نظم و انضباط لشکر به گونهای بود که دیدهام آنها در گرمترین هوا از آب زلال، ناگسستنی عبور میکنند و از خستگی رنج میبرند که فقط کسانی که زیر وزن کولهپشتی و لوازم هستند، میشناسند. همه اینها زیر یک گلوله توپ انجام شد که در فواصل زمانی بیش از ده مایل ادامه داشت.
این با یک انتقام دنبال می شد. هنوز از رودخانه عبور نکرده بودیم که تعدادی اسکادران از سواره نظام دشمن بلافاصله از تپه ای که مشرف به ما بود، تاختند. بخش اکنون آرام تر حرکت می کرد. و همه می دانستند که اگر سواره نظام ما جابجا شده بود، لشکر باید برای دفع حملات متوقف می شد، که به پیاده نظام فرانسوی زمان می داد تا بالا بیایند. و اگر چنین بود، مبارزه باید بسیار دلخراش بود.
اما ما به زودی یک فوند را پیدا کردیم، که قصد داشتیم گذرگاه را به چالش بکشیم۱۷۲ روی زمینی مرتفع، دویست یاردی دورتر از ما، با دو قطعه توپ اسب در سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمشان، زمانی که تقریباً به تعداد مساوی سواره نظام سنگین فرانسوی، لباسهای زیبا، با کلاههای خز بزرگ، به سرعت به سمت آنها حرکت دعا شدن کردند، تفنگهای ما در حین پیشرویشان به سمت آنها شلیک کردند. هنگامی که آنها به صد متری اسکادران ما رسیدند، برای وزش باد جمع شدند و اژدهایان ما ساکن ماندند.
یک افسر فرانسوی، سرآشپز اسکادرون، پیشروی کرد و از مردم ما دعوت کرد تا برای چند لحظه فریب بخورند، در حالی که اسکادران او کمی زمان تنفس را به دست آوردند. و با یک دست هجوم آورد و افرادش را دنبال کرد و اژدهای سبک ما را سرنگون کرد. خوشبختانه اسلحه ها شل شده بودند و توپخانه اسب با روحیه ای عالی دور آنها می جنگید، دشمن سعی می کرد آثار را قطع کند، در حالی که رانندگان بیچاره سر خود را پایین نگه داشتند و با تمام قدرت خارهای خود را به پهلوی اسب ها چسبانده بودند و از فورد زیر پوشش دعای شنوی پیکت ما عبور کردند. ارل ولینگتون در۱۷۳ ضخیم از آن، و تنها به سختی فرار کرد. او همچنین با شمشیر ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمش، با سرعت تمام و با لبخند از روی فورد عبور کرد.
من ربوبیت او را در اولین باری که اتهام انجام شد ندیدم، اما او به سختی توانست فرار کند. و وقتی از کنار ما رد شد، هیچ یک از عصایش را نزدیک خود نداشت و کاملاً تنها بود و درهای در عقبش داشت. چند نفر از هر یک از طرفین همچنان به درگیری ادامه میدادند، و این بخش از مبارزه در بیست متری ما اتفاق افتاد. یکی از اژدهای ما با زخمی وحشتناک به آب آمد. فک او کاملاً از قسمت بالایی صورتش جدا شده بود و به سینه اش آویزان شده بود. بیچاره در آن وضعیت اسفبار تلاش کرد تا آب بنوشد. گلوله دور اکنون در جهات مختلف پرواز کرد. یکی در کلبه ای پشت سر ما چرخید و چوپان با وحشت شدید بیرون دوید. بخش نور اکنون عقب نشینی خود را از مجاورت کسترژون آغاز کرد. فرانسوی ها حرف با نیروهای کمکی از رودخانه دورو عبور کرده بودند و راهپیمایی شگفت انگیزی انجام داده بودند تا ما را به جناحین ببرند. ما فقط یک راه کوتاه به عقب برگشته بودیم.
که دیدیم قسمت اعظم ارتش فرانسه، که بر روی خط الراس تپههایی در سمت چپ ما به جلو رانده بودند. اولین حمله کاذب در روشنایی روز در سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم و جلوی ما انجام شد، صرفاً برای اینکه تمام نیروی ما را به آن نقطه بکشاند، در حالی که دوک راگوزا این حرکت را اجرا می کرد. لشکر چهارم به صورت دسته جمعی بازنشسته می شد و در محدوده آتش دشمن قرار داشت۱۷۴ موقعیت بحرانی در دره، در حالی که توپ فرانسوی بر روی تاج تپه های بالا می غلتید و شلیک آنها را با تأثیر بر جناح ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم آنها ریخت. تقسیم ما به صورت مایل به سمت عقب، در ستونی به فاصله ربع، با طلسم فرزند سرنیزه های ثابت، آماده شکل گیری مربع بود.۳۵ که توسط اجساد بزرگ سواره نظام ما احاطه شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. اجتناب از یک اقدام غیرممکن به نظر می رسید.
نیروهای پیاده دشمن تقریباً در حال فرار بودند و ما تا آنجا که می توانستیم از آنها دور می شدیم. در حالی که شلیک گلوله از یک طرف بر فراز ما پرواز می کرد، یک لشکر فرانسوی دویدند تا با ما درگیر شوند و ما را تا زمانی که دیگران بالا آمدند بازداشت کردند و ما را مجبور کردند که جاده را رها کنیم و یک قطعه گندم را زیر پا بگذاریم. سواره نظام سنگین آلمانی به دور ما نزدیک شد. کشور باز بود و یک ورقه بزرگ ذرت مایل ها ما را در برگرفت. مردان به دلیل سرعت حرکات و گرمای روز بسیار مضطرب شدند. ما دوباره قادر به بازیابی جاده (به دلیل برتری عددی سواره نظام) بودیم که یک منحنی به سمت پایین فرود ملایم ایجاد کرد. و مردان در فاصله ای کوتاه، یک جریان پر پیچ و خم کثیف، به نام گوارنا، در شنوی نزدیکی کدعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمریو را توصیف کردند.
صدای وزوز در صفوف به راه افتاد که آب نزدیک دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، و سربازان با چشمان خیره و دهان باز به جلو رانده شدند. و زمانی که در پنجاه یارد از۱۷۵ جریان، یک عجله عمومی ایجاد شد. هرگز در طول خدمتم نیروها را اینقدر تشنه ندیدم. نظم و انضباط لشکر به گونهای بود که دیدهام آنها در گرمترین هوا از آب زلال، ناگسستنی عبور میکنند و از خستگی رنج میبرند که فقط کسانی که زیر وزن کولهپشتی و لوازم هستند، میشناسند. همه اینها زیر یک گلوله توپ انجام شد که در فواصل زمانی بیش از ده مایل ادامه داشت.
این با یک انتقام دنبال می شد. هنوز از رودخانه عبور نکرده بودیم که تعدادی اسکادران از سواره نظام دشمن بلافاصله از تپه ای که مشرف به ما بود، تاختند. بخش اکنون آرام تر حرکت می کرد. و همه می دانستند که اگر سواره نظام ما جابجا شده بود، لشکر باید برای دفع حملات متوقف می شد، که به پیاده نظام فرانسوی زمان می داد تا بالا بیایند. و اگر چنین بود، مبارزه باید بسیار دلخراش بود.
- سه شنبه ۰۵ فروردین ۰۴ ۱۸:۳۹
- ۱ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر